کاشیها را خیال من آبی میکند. تخی ل محبوبم مخصوصا این خصلتت را دوست دارم که هیچچیز را از قلم نمیاندازی. به اعتبار تمام عاشقانههای بیاعتبار. از تو یک خاطرهی گنگ دارم. که میترسد زبان باز کند.

Sunday, September 23, 2012. Around here as of late. Sorry for the extended absence. Flowers from Costco in an improvised vase with our little bird salt and pepper shakers from Camden. Adding a lemon wedge makes it feel like a treat.

ق ال ك ذ ل ك ق ال ر ب ك ه و ع ل ي ه ي ن و ل ن ج ع ل ه آي ة ل لن اس و ر ح م ة م ن ا و ك ان أ م را م ق ض ي ا . صبح را گفتم به رویش خنده کن نور را گفتم دلش را زنده کن.

زندگیم زهر شد از خیانت شوهرم و عطرآگین از جسارت تادیب. دوستان عزیز این وبلاگ را همینجوری نوشتم و واقعیت این است که کلی وقت من را می گیرد. ازدوستم که مرا تشویق به این کار کرد و اینجا را برایم درست کرد متشکرم و واقعا دوستش دارم. ممکن است دیگر کمتر بنویسم ولی هر وقت دلم گرفت و یا اتفاقی افتاد می آیم و برایتان می نویسم. از اینکه اینجا را خواندید متشکرم و اگرنخواندید از فصل اول کنار وبلاگ انتخاب کنید و کم کم بخوانید. به اطلاع دوستان میرساند که کا.